۱۳۹۰ آبان ۱۵, یکشنبه

"اپوزسیون تزریقی" را بیشتر بشناسیم...

اپوزسیون تزریقی، گروهی است که از طرف مثلث "سپاه پاسداران"، "جناح راست افراطی اسرائیل" و "لابی این جناح در آمریکا"، تلاش میشود که به میان نیروهای اپوزسیون ایرانی تزریق شوند. این گروه، هیچ سابقه مبارزاتی جدی ندارند و صرفاً منافع مثلث مذکور را دنبال میکنند.
بخشی از سپاه پاسداران، جناح راست افراطی اسرائیل و لابی شان در آمریکا مثلثی را تشکیل میدهند که منافعشان در حفظ وضعیت موجود تامین میشود. روی کار ماندن جمهوری اسلامی، افراطیگری سران جمهوری اسلامی در سخنرانیها و بیان مواضع تند ضد اسرائیلی، بهترین خوراک و تامین کننده منافع اقتصادی و سیاسی مثلث مذکور است. 
این گروه برای رسیدن به اهدافشان -به خصوص به دنبال تغییر موضع دولت آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی و اعلام پشتیبانی از جنبش مخالفان جمهوری اسلامی، در صورت درخواست رهبران جنبش و اعضای اپوزسیون- اپوزسیونِ دست ساز خود را که مدتها در آب نمک خوابانده بودند، در مقابل دوربینهای VOA قرار دادند. شرح وظیفه "اپوزسیون تزریقی" ایجاد اختلاف در میان نیروهای اصیل و شناسنامه دار مخالف جمهوری اسلامی و به انحراف کشاندن مبارزات مردم و انحراف توجه مردم به حاشیه ها است. مشکلات ایجاد شده در برنامه های اخیر صدای آمریکا و به ویژه برنامه تفسیر خبر را میتوان در این راستا دید. ناهماهنگی های اندکی که در برنامه تفسیر خبر وجود داشت، رامین عسگرد را واداشت که با توجه به شمار بالای بینندگان این برنامه، و احتمالاً با حمایتهای مالی مثلث مذکور، دست به اخراج چهره های مخالف با "اپوزسیون تزریقی" بزند. 
عباس فخرآور (ملقب به پریوش) نمایندگی گروه "اپوزسیون تزریقی" را برعهده دارد. 
کوروش صحتی در نامه ی اخیرش از ناگفته هایی سخن به میان آورده است و از نامه ای میگوید که فعالان جنبش دانشجویی در اعتراض به آوردن نام فخرآور و گروهش به عنوان یکی از گروههای تأثیر گزار اپوزسیون ایرانی، در گزارش کمیته تحقیق کنگره آمریکا، به کنگره ارسال کرده اند.

همانطور که گفته شد اپوزسیون تزریقی فاقد هرگونه اصالتی است و منافع مثلث مذکور را دنبال میکند، منافعی که در حفظ وضع موجود خلاصه میشود. بدون شک این مثلث با وجود تمام اشتراکات، در بعضی موارد مانند پروژه ی نظامی-هسته ای جمهوری اسلامی با هم اختلاف نظر دارند. گروه عباس فخرآور خود را وارد اینگونه مسائل مورد اختلاف نمیکند و صرفاً بر نکاتی انگشت میگذارد که مورد توافق هر سه طرف جریانات مذکور است.

ادامه دارد...
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

۱۳۹۰ آبان ۱۴, شنبه

اعتراض به حضور فرد معلوم الحال در برنامه تفسیر خبر

برنامه دیشب تفسیر خبر نشان داد که رامین عسگرد از موقعیت پیش آمده در برنامه تفسیر خبر، قصد سوءاستفاده دارد. به هیچ عنوان حضور این فرد معلوم الحال که ادعا دارد در جنبش دانشجویی فردی فعال بوده قابل قبول نخواهد بود. بهتر است آقای عسگرد در این موقعیت که می دانیم فضا برای بهره برداری های شخصی، فراهم است، برود و تجارتش را در یک بنگاه احتمالاً اقتصادی پیگیری کند. صدای آمریکا تمام اعتبارش را از ایرانیانی دارد که این رسانه افتخار حضور آنان را در برنامه هایش داشته است. جناب عسگرد! بار کج به مقصد نمیرسد! سابقه این جوجه اپوزسیونهای دست ساز برای ما روشن است.
برنامه پارازیت این هفته، پارازیتی خواهد شد در گلوی رامین عسکرد! یادم هست اوایل کامبیز حسینی میگفت "پارازیت صدای شماست در صدای آمریکا" رامین خان حتی اجازه نداد که این شعار پارازیت بیشتر از چند هفته در برنامه پارازیت که یک برنامه طنز است تکرار شود. اما این هفته پارازیت را برایشان شیرین خواهیم کرد...
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

۱۳۹۰ آبان ۱۱, چهارشنبه

سایت "جرس" چرا پول میخواهد؟

این سئوال برایم مطرح بود این چند روز، که مگر هزینه ی «هاست» و «دامین» در سال چقدر میشود که سایت جرس اعلام کرده از پس هزینه ها بر نمی آید! دوستانی که در کار وب هستند میدانند چه میگویم. یک هاست مناسب و با کیفیت از یک شرکت معتبر نهایتاً سالیانه 500 دلار هزینه روی دست شورای هماهنگی راه سبز امید میگذارد! دامین هم سالیانه 12 دلار! بله دوازده دلار!
سر از کار دوستان در این شورا در نمی آورم! این احتمال هست که اضافه خرجهایی داشته باشند که ما از آنها بی اطلاعیم، اما به عنوان یک دوست پیشنهاد میکنم که از این اضافه خرجها بزنند و لیست مخارجشان را کمی کوتاه کنند، تا بیش از این به مشکل نخورند. اگر فکری هم برای عنوان "شورای هماهنگی راه سبز امید" بکنند و کمی این عنوان بلند را هم کوتاه کنند بیشتر خوشحال میشویم چرا که این سئوال هم برایم مطرح است که این همه "کلمه" چیست که خرج این عنوان کرده اند...
-------------------------------------------------
دلم نمی خواست این مطلب را بنویسم، اما از آنجایی که این احتمال میرود بنا بر توافقاتی پشت پرده، جرس یا رسا قول داده باشند که تعطیل شوند! و این مسئله کمبود بودجه صرفاً پوششی باشد برای این مسئله، لذا به احتمال فراوان پولهایی که شما واریز خواهید کرد، منجر به ماندن این رسانه ها نخواهد شد! نمیدانم این برادران چرا هر کاری میکنند، در پایان توپ را زمین مردم می اندازند! خوب اگر  میخواهید تعطیل کنید، تعطیل کنید! دیگر چرا گناه تعطیل شدن را گردن مردم می اندازید؟!
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

۱۳۹۰ آبان ۶, جمعه

بازخوانی پرونده های ترور جمهوری اسلامی

پیشنهاد من این است که بطور همزمان، علاوه بر تلاش برای آزادی زندانیان سیاسی، پرونده های سیاهی که جمهوری اسلامی تا کنون در آنها دست داشته، را روی میز بیاورید و گرد و خاک از رویشان بزدایید. چه ایرادی دارد کنشگران سیاسی، همتشان را بر روی پرونده هایی مانند میکونوس، متمرکز کنند؟ من بر این باورم که پروژه ای را تعریف کنید که ترکها، عربها، بلوچها، کوردها و همه ی مردم ایران، در آن احساس کنند، بخشی از مطالبات منطقه اشان هم در آن پروژه در جریان است. مطمئناً جمهوری اسلامی پرونده های زیادی درضدیت با هرکدام از اقوام ایرانی (به تعبیر ما، ملیتهای ایرانی) دارد. آقایان! ترس را بگذارید کنار، نگذارید ترس بی دلیل شما از تجزیه ایران، که دورباد آن روز، بیش از این به انفعال سیاسی ایرانیان دامن بزند. از پتانسلی که در اقوام ایرانی وجود دارد، علی الخصوص با توجه به فضای امروز حاکم بر جهان باید استفاده شود.
پاینده ایران.
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

۱۳۹۰ مهر ۱۶, شنبه

چالنگی و سازگارا کمر به تخریب نوری زاده بسته بودند، همکاری چالنگی با صدای آمریکا به حالت تعلیق درآمد.

همه چیز از پیمان نانوشته و نهان جمشید چالنگی و محسن سازگارا و همتشان به تخریب نوری زاده شروع شد. اگر برنامه های اخیر جمعه شبهای تفسیر خبر را دنبال کرده باشید، در چند ماه اخیر، سئوالات جمشید چالنگی از نوری زاده، در جهت تخریب نوری زاده تنظیم میشد. سئوالاتی مانند: «مگر آقای کروبی در دوره ریاستش بر بنیاد شهید، اختلاس نکرد؟» 
پاسخ به این سئوال هرچه باشد، فارغ از اینکه کروبی اختلاس کرده باشد یا خیر، موجب تخریب چهره ی سیاسی نوری زاده میشود. کروبی در بند است و اکنون نمیتوان قضاوتی عادلانه در مورد این شیخ شجاع، در برنامه ای نیم ساعته و در بخشی چند دقیقه ای ارائه داد. اگر از اختلاس در دولت احمدی نژاد صحبت میشود، او دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی، صدا و سیما و چند روزنامه را در دست دارد.
چالنگی دیشب غایب بود. کنگرلو مجری دیشب، عملاً سازگارا را به عنوان کارشناس دست دوم و کارشناسی که در مقابل مواضع نوری زاده موضعگیری می کند معرفی کرد. نوری زاده کار را تمام کرد. شاید درس عبرتی باشد برای سیگارچی ها. نقطه ای پایان بر تخریب های اخیر تفسیر خبر در شبهای جمعه. تقریباً مطمئنم که همکاری چالنگی با صدای آمریکا، از حالت تعلیق در خواهد آمد و روزی مجدداً تفسیر خبر جمعه شبها را اجرا خواهد کرد، اما این بار، دیگر در تخریب نوری زاده به کمک سازگارا نخواهد شتافت...
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

علني شدن اختلاف "شواري هماهنگي راه سبز اميد" با مجتبي واحدي، در بيانيه اخير شورا

اصل بيانيه را حتماً خوانده​ايد، اگر نخوانده​ايد، از اينجا مي​توانيد بخوانيد.

نکته اصلي اين بيانيه، جداي از دعوت از مردم به حضور در راهپيمايي سکوت، علني شدن اختلاف "شواري هماهنگي راه سبز اميد" با مجتبي واحدي است.

در اين بيانيه، دو بار از عبارت «تغییر سازنده» اسفاده شده است، شعاري که محور تبليغات و فعاليت​هاي ستاد شيخ شجاع  مهدي کروبي بود. شعار ستاد انتخاباتي مهندس موسوي، از همان ابتدا، عبارات زيبا و پرمغز "هر شهروند يک ستاد" و "هر ايراني يک همراه" بود. در واقع ستاد کروبي بر محور شعار «تغيير» و ستاد مهندس موسوي بر محور شعار "هر شهروند يک ستاد" فعاليت مي​کردند. اکنون دو سوال پيش روي ما گشوده است. 


1. علت استفاده از شعار ستاد انتخاباتي شيخ شجاع، در بيانيه​ اخير شوراي هماهنگي راه سبز اميد چيست؟
2. علت اضافه شدن لغت "سازنده" به شعار "تغيير" چيست؟

در پاسخ به سوال اول، بايد گفت، به نظر مي​رسد که مصاحبه مجتبي واحدي، با خبرنگاران سبز در 21 ارديبهشت 90، دل آقايان شورا را به درد آورده​است! چرا که واحدي در آن مصاحبه عنوان کرده​بود: "آقاي کروبي، هيچ نماينده​اي در شوراي هماهنگي راه سبز اميد ندارد". به دنبال رسانه​اي شدن اين مسئله توسط مجتبي واحدي، نگاهِ طرفدارانِ شيخ و تغييرخواهان، به اين شورا به نگاهي ترديدآميز و محتاطانه تبديل شد و همين مسئله موجب گرديد که آقايان شوراي هماهنگي، به فکر چاره​اي باشند براي جذب طرفداران شيخ شجاع و آناني که خواهان "تغيير" هستند. هدف قرار دادنِ شعار «تغيير» که از شعارهاي ستاد انتخاباتي شيخ مهدي کروبي بود، منحرف کردن نيروهاي خواهان "تغيير" در ميان بدنه جنبش است.

اما چرا لغت "سازنده" به اين شعار اضافه شد؟ در پاسخ به پرسش دوم، بايد گفت که هدف از افزودن لغت "سازنده" به شعار تغيير، اين است که مي​خواهند براي "تغيير" قيد بگذارند، شرط بگذارند. آقايان شوراي راه سبز اميد مي​خواهند بگويند، ما هم خواهان "تغيير" هستيم، اما نه هر تغييري، که تغيير بايد سازنده باشد. تفسير اين​که کدام تغيير هم سازنده است و کدام نيست، هم بر عهده​ي خودمان است!
فردا اگر ملت ايران نخواهند، حکومت جائرانه آيت​الله خامنه​اي را تحمل کنند و بخواهند بنيانش براندازند، آقايان شوراي هماهنگي راه سبز اميد فرياد بر خواهند آورد که اين تغيير سازنده نيست و ما از اول شرط کرديم که تغيير بايد سازنده باشد...

يعني اينکه اين دوستان انديشمند، در اين شورا، هم مي​خواهند طرفداران تغيير را به سوي خود بکشانند و هم مي​خواهند، برايشان تعيين تکليف کنند که تغييري که مي​خواهيد بايد اين قيد سازنده بودن را داشته باشد و تفسير اين​که چه تغييري هم سازنده است و کدام نيست، بر عهده​ي ماست، که ما بوديم شما را گرد خود جمع کرديم!

راستش تشخيص قد و قواره​ي عزيزاني که در اين شورا هستند، کار چندان دشواري نيست. قصد نااميد کردن کسي نيست. فقط توجه شما به اين بخش از بيانيه جلب مي​کنم
مردم ما با شور و امید وصف ناشدنی به پای صندوق های رای آمدند تا از حق تعیین سرنوشت خویش استفاده کرده و با انتخاب رئیس جمهور شعار «تغییر سازنده» را تحقق بخشند. تلاش کنند تا با تغییر روند ها و روش ها به سمت دمکراتیزه شدن نظام حرکت شود, اخلاق به سیاست باز گردد, همبستگی ملی را با حذف مرزهای نامشروع خودی و غیر خودی تقویت کنند, حکومت قانون را جایگزین گریز از قانون نمایند.
دلم مي​خواست اساتيدي که اين بيانيه​ را نوشته​اند، منظورشان را از به کاربردن عبارت "مرزهاي نامشروع" در پاراگراف بالا مشخص مي​کردند. دلم مي​خواست مي​دانستم کدام مرزهاي خودي و ناخودي مشروع است و کدامشان نامشروع؟ اگر ناخودي شدن اصلاح​طلبان نامشروع است، آيا ناخودي بودن بهايي​ها مشروع است؟ اين قيد و شرط "مشروع" که بر خودي و ناخودي بسته​ايد، آيا من سبز را نگران نخواهد کرد که آناني که بيانيه مي​دهند و مردم را، به حضور در خيابان دعوت مي​کنند، فردا، حذف بخشي از همين مردم را و ناخودي​ خواندنشان را، مشروع نخواهد دانست؟

من، به عنوان يک سبز، روز 22 خرداد، در راهپيمايي سکوت، شرکت خواهم کرد. به خيابان خواهم رفت. سر ساعت هم خواهم رفت. از 6 تا 8. اما تو را به خدا تکليفتان را با ملت روشن کنيد، اگر نمي​توانيد صداي ملت را امروز بشنويد، چه تضميني هست، سر پست و مقام که رسيديد، صداي ملت را شنوا باشيد؟!
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سه‌شنبه

محور بيانيه اخير شوراي هماهنگي راه سبز اميد، "تغيير سازنده" بود

اصل بيانيه را حتماً خوانده​ايد، اگر نخوانده​ايد، از اينجا مي​توانيد بخوانيد.

نکته اصلي اين بيانيه، جداي از دعوت از مردم به حضور در راهپيمايي سکوت، علني شدن اختلاف "شواري هماهنگي راه سبز اميد" با مجتبي واحدي است.

در اين بيانيه، دو بار از عبارت «تغییر سازنده» اسفاده شده است، شعاري که محور تبليغات و فعاليت​هاي ستاد شيخ شجاع  مهدي کروبي بود. شعار ستاد انتخاباتي مهندس موسوي، از همان ابتدا، عبارات زيبا و پرمغز "هر شهروند يک ستاد" و "هر ايراني يک همراه" بود. در واقع ستاد کروبي بر محور شعار «تغيير» و ستاد مهندس موسوي بر محور شعار "هر شهروند يک ستاد" فعاليت مي​کردند. اکنون دو سوال پيش روي ما گشوده است. 


1. علت استفاده از شعار ستاد انتخاباتي شيخ شجاع، در بيانيه​ اخير شوراي هماهنگي راه سبز اميد چيست؟
2. علت اضافه شده لغت "سازنده" به شعار "تغيير" چيست؟

در پاسخ به سوال اول، بايد گفت، به نظر مي​رسد که مصاحبه مجتبي واحدي، با خبرنگاران سبز در 21 ارديبهشت 90، دل آقايان شورا را به درد آورده​است! چرا که واحدي در آن مصاحبه عنوان کرده​بود: "آقاي کروبي، هيچ نماينده​اي در شوراي هماهنگي راه سبز اميد ندارد". به دنبال رسانه​اي شدن اين مسئله توسط مجتبي واحدي، نگاهِ طرفدارانِ شيخ و تغييرخواهان، به اين شورا به نگاهي ترديدآميز و محتاطانه تبديل شد و همين مسئله موجب گرديد که آقايان شوراي هماهنگي، به فکر چاره​اي باشند براي جذب طرفداران شيخ شجاع و آناني که خواهان "تغيير" هستند. هدف قرار دادنِ شعار «تغيير» که از شعارهاي ستاد انتخاباتي شيخ مهدي کروبي بود، منحرف کردن نيروهاي خواهان "تغيير" در ميان بدنه جنبش است.

اما چرا لغت "سازنده" به اين شعار اضافه شد؟ در پاسخ به پرسش دوم، بايد گفت که هدف از افزودن لغت "سازنده" به شعار تغيير، اين است که مي​خواهند براي "تغيير" قيد بگذارند، شرط بگذارند. آقايان شوراي راه سبز اميد مي​خواهند بگويند، ما هم خواهان "تغيير" هستيم، اما نه هر تغييري، که تغيير بايد سازنده باشد. تفسير اين​که کدام تغيير هم سازنده است و کدام نيست، هم بر عهده​ي خودمان است!
فردا اگر ملت ايران نخواهند، حکومت جائرانه آيت​الله خامنه​اي را تحمل کنند و بخواهند بنيانش براندازند، آقايان شوراي هماهنگي راه سبز اميد فرياد بر خواهند آورد که اين تغيير سازنده نيست و ما از اول شرط کرديم که تغيير بايد سازنده باشد...

يعني اينکه اين دوستان انديشمند، در اين شورا، هم مي​خواهند طرفداران تغيير را به سوي خود بکشانند و هم مي​خواهند، برايشان تعيين تکليف کنند که تغييري که مي​خواهيد بايد اين قيد سازنده بودن را داشته باشد و تفسير اين​که چه تغييري هم سازنده است و کدام نيست، بر عهده​ي ماست، که ما بوديم شما را گرد خود جمع کرديم!

راستش تشخيص قد و قواره​ي عزيزاني که در اين شورا هستند، کار چندان دشواري نيست. قصد نااميد کردن کسي نيست. فقط توجه شما به اين بخش از بيانيه جلب مي​کنم
مردم ما با شور و امید وصف ناشدنی به پای صندوق های رای آمدند تا از حق تعیین سرنوشت خویش استفاده کرده و با انتخاب رئیس جمهور شعار «تغییر سازنده» را تحقق بخشند. تلاش کنند تا با تغییر روند ها و روش ها به سمت دمکراتیزه شدن نظام حرکت شود, اخلاق به سیاست باز گردد, همبستگی ملی را با حذف مرزهای نامشروع خودی و غیر خودی تقویت کنند, حکومت قانون را جایگزین گریز از قانون نمایند.
دلم مي​خواست اساتيدي که اين بيانيه​ را نوشته​اند، منظورشان را از به کاربردن عبارت "مرزهاي نامشروع" در پاراگراف بالا مشخص مي​کردند. دلم مي​خواست مي​دانستم کدام مرزهاي خودي و ناخودي مشروع است و کدامشان نامشروع؟ اگر ناخودي شدن اصلاح​طلبان نامشروع است، آيا ناخودي بودن بهايي​ها مشروع است؟ اين قيد و شرط "مشروع" که بر خودي و ناخودي بسته​ايد، آيا من سبز را نگران نخواهد کرد که آناني که بيانيه مي​دهند و مردم را، به حضور در خيابان دعوت مي​کنند، فردا، حذف بخشي از همين مردم را و ناخودي​ خواندنشان را، مشروع نخواهد دانست؟

من، به عنوان يک سبز، روز 22 خرداد، در راهپيمايي سکوت، شرکت خواهم کرد. به خيابان خواهم رفت. سر ساعت هم خواهم رفت. از 6 تا 8. اما تو را به خدا تکليفتان را با ملت روشن کنيد، اگر نمي​توانيد صداي ملت را امروز بشنويد، چه تضميني هست، سر پست و مقام که رسيديد، صداي ملت را شنوا باشيد؟!
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

سرگذشت دختر بچه ۱۶ ساله، عاطفه سهاله رجبی. آقای خاتمی پدر عاطفه برای طلب بخشش از رهبر کجا باید برود؟


خبر اعدام عاطفه سهاله (رجبی) دختر نوجوانی که از سلامتی کامل عقل برخوردار نبود، توسط سازمان عفو بین الملل (٢٣ اوت ٢٠٠٤) رسانه های اینترنتی، پیک ایران (٢٥مرداد ١٣٨٣)، ایران فوکوس (٣ شهریور ١٣٨٣)، زنان ایران وهمچنین رادیو فردا، روزنامه اعتماد (٣١شهریور ١٣٨٣) و روزنامه ایران (٨شهریور١٣٨٣) انتشار یافت. شناسنامه عاطفه و پدرش و گواهي سند ثبت احوال همگي حکایت از ١٦ ساله بودن عاطفه دارند.

متهم در٢٥مرداد ١٣٨٣ در خیابان سی متری در شهرستان نکا در ملاءعام به دار آویخته شد. خشم و کينه رئيس دادگاه آنچنان شديد بود که خود طناب را بر گردن اين دختر ١٦ ساله انداخت و جرثقيل با اشاره دست وی طناب را بالا کشيد...

توجه داشته باشید که عاطفه در زمان ریاست جمهوری آقای محمد خاتمی به این فلاکت اعدام شد قابل توجه عزیزانی که آزادی قطره​چکاني موزیک و کنسرت دوره آقای خاتمی چشم آنها رو کور کرده بود و خبر نداشتند که در نقاط مختلف ایران چه به روز هموطنانشان می​آید

دوستان نگذارید عاطفه‌ها فراموش شوند

عاطفه سهاله رجبی
سن: ۱۶
ملیت: ايراني
وضعیت خانوادگی: مجرد
تحصیلات: تصديق دبستان
شغل: دانش آموز
تاریخ اعدام: ۲۴ مرداد ۱۳۸۳
محل: نکا، ايران
نحوه اعدام: حلق آویز به دست قاضی
اتهامات: اعمال منافی عفت و زبان تند
مدارک و شواهد: بر مبنای اطلاعیه حاکم شرع وحکم صادره، مدارک و شواهد علیه عاطفه سهاله عبارتند از: اعتراف متهم و نامه های بی امضا از طرف ساکنان محله​ای در نکا که وی را متهم به داشتن روابط نا مشروع با افراد می​کنند.

سایت اینترنتی پیک ایران در مورد این اعدام می نویسد: "اين اعدام درحالی صورت گرفت که سن اين دختر نوجوان در شناسنامه ۱۶ سال می باشد اما دادگستری شهرستان نکا سن وی را به دروغ ۲۲ سال اعلام نمود". درقسمتی دیگراز این گزارش آمده است: "لازم به ذکر است مردی که همراه اين دختر ۱۶ ساله دستگير شده بود تنها به ۱۰۰ ضربه شلاق محکوم شده بود و پس از اجرای حد اسلامی آزاد گرديد".

صفرعلي سهاله، پدر عاطفه در گفت و گو با سايت زنان ايران با نشان دادن شناسنامه خود كه درآن سال تولد دخترش عاطفه ١٣٦٦ ثبت شده، از تنظيم شكايتي عليه حكم اعدام عاطفه خبر مي دهد. همچنين در رونوشت وفات عاطفه كه در سازمان ثبت احوال كشور باشماره (٩٣٤٨٦٣٥/ف) ثبت شده، سال تولد وي ١٣٦٦ عنوان شده است.

بنا بر اظهارات وکیل پدر عاطفه، شناسنامه عاطفه و پدرش و گواهي سند ثبت احوال همگي حکایت از ١٦ ساله بودن عاطفه دارند. در حالي كه رويه موجود قضايي اين است كه معمولا اعدام افراد زير ١٨ ساله​اي را كه به اعدام محكوم مي شوند، تا بعد از ١٨ سالگي آنها به تعويق مي اندازند.

چند روز پس از اینکه توجه مراجع بین المللی به این مورد جلب شد، روزنامه های کیهان و ایران، با انتشار خبر اعدام، سن متهم را ٢٢سال ذکر کردند. به گزارش همین روزنامه ها، دوشیزه سهاله در طول چهار سال قبل از اعدامش، چهار بار به جرم فساد دستگیر شده و هر بار حکم صد ضربه شلاق در مورد او اجرا شده بوده است.

درمورد وضعیت روانی عاطفه سهاله و نامه ای که وی در زندان در اعتراض به حكم نخستينش نوشته و خود را مبتلا به جنون ادواري دانسته، وکیل پدرش به سایت زنان می گوید "تحقيقات محلي نيز نشان مي دهد كه عاطفه از سلامت عقلي كامل بر خوردار نبوده است".

از سال ١٩٨٩ تعداد زیادی از ارگان های بین المللی مخالفت خود را با اعدام مجرمینی که دچار بیماری های روانی هستند اعلام داشته اند. در گزارش مخصوصسازمان ملل در سال ١٩٩٨ ذکر شده که کسانی که از بیماری های روانی رنج میبرند، در زمان بازداشت و بازجوئی و اعتراف، آسیب پذیرتر هستند. در سال٢٠٠٠ سازمان ملل از دولت هائی که حکم اعدام را اجرا میکنند خواست برای تطبیق قوانین خود با استاندارد های بین المللی درباره ممنوعیت اجرای حکم اعدام در مورد کودکان، بیماران روانی ومفلوجین، به اقدامات فوری دست بزنند.

* دستگیری و بازداشت:

از جزئیات دستگیری و بازداشت متهم اطلاعات دقیقی در دست نیست. بنا برگزارش رسانه های ایران واطلاعیه رسمی، به دنبال شکایاتی که از رفتار غیراخلاقی او شده، پاسداران انقلاب اقدام به دستگیری وی کرده اند. به گفته وکیل پدرش، عاطفه سهاله درزمان بازداشت ودر طول بازجوئی از داشتن وکیل محروم بوده است. متهم در طول سه ماه بازداشت تا زمان اعدامش فقط یکبار به مدت ده دقیقه با پدرش ملاقات داشته است.

* دادگاه:

دادگاه عاطفه سهاله سه ماه قبل از اعدام وی، در شعبه یکم دادگستری شهرستان نکا تشکیل شد. بر اساس گزارشات، اين دختر نوجوان در هنگام حضوردر دادگاه به رئيس دادگاه نکا، که رئيس دادگستری نکا نيز ميباشد بخاطرخشم فراوان چند ناسزا گفت و گفته ميشود وی در دادگاه بعنوان اعتراض بخشی از لباسهايش را نيز درآورد. اين حرکت دختر نوجوان خشم رئيس دادگستری رابرانگيخت و شخصا پرونده وی را پيگيری کرد و در مدتی کمتر از ۳ ماه تائيد حکم اعدام عاطفه را از ديوان عالی کشور گرفت. خشم و کينه رئيس دادگاه آنچنان شديد بود که خود طناب را بر گردن اين دختر١٦ ساله انداخت و جرثقيل با اشاره دست وی طناب را بالا کشيد. (سایت اینترنتی پیک ایران)

سازمان عفو بین الملل طی بیانیه ای در مورد این اعدام، از مراجع جمهوری اسلامی خواسته بود مشخص کنند متهم از حمایت قانونی برخوردار بوده و آمادگی روانی او برای حضور در دادگاه توسط پزشک تأئید شده. گزارش روزنامه ایران، که چند روز بعد از بیانیه عفو بین الملل منتشر شد، ذکر می کند که متهم از کمک های قانونی بهره مند بوده است. بنا بر اظهارات وکیل پدر عاطفه، دادگاه توجهی به مسئله عدم سلامت کامل عقلی متهم نکرده است، در غیر این صورت باید گزارش پزشکی قانونی و نتیجه معاینات پزشکی در حکم نوشته می شد، در حالی که حکم فاقد این توضیح است. اطلاعات بیشتری در مورد دادگاه این متهم در دست نیست.

* اتهامات:

بر اساس اطلاعیه حاکم شرع که دادستان وقاضی دادگاه بوده، اتهام عاطفه سهاله زنای محصنه ذکر شده. (روزنامه اعتماد، ٣١ شهریور ١٣٨٣). بنا بر سایت اینترنتی زنان ایران، روزنامه ایران اتهام او را روابط جنسی غیر قانونی عنوان کرده است.


* دفاعیات:

از دفاعیات متهم در دادگاه اطلاعی در دست نیست. به گفته وکیل پدرش، عاطفه سهاله طی نامه ای به حکم اولیه اعتراض کرده و بر مختل المشاعر بودن خود تأ کید ورزیده و برای اثبات حرفش، خواستار شهادت گواهان محلی و همچنین معاینه پزشکی قانونی شده است. این وکیل خاطرنشان میسازد که در مورد اتهام زنای محصنه نیز، با توجه به متاهل نبودن عاطفه سهاله، ابهاماتی وجود دارد.

* حکم:

عاطفه سهاله (رجبی) در شعبه یکم دادگستری شهرستان نکا در استان مازندران محاکمه و محکوم به اعدام شد و دادگاه تجدید نظر نیز این حکم راتأ ئید کرد. در متن حکم چنین آمده است: "در اين پرونده عاطفه ٢٢ ساله که مجرد مي باشد داراي چندين فقره سابقه کيفري (به حد جلد) و با توجه‌ به‌ اقرار خود متهم‌ براي‌ بار چهارم‌ به‌ انجام‌ زناي‌ محصنه‌ دستگير گرديده‌ و با توجه‌ به‌ محتويات‌ پرونده‌ و اقرار اربعه‌، جرم‌ وي‌ محرز و محكوم‌ به‌ اعدام‌ مي‌شود كه‌ جهت‌ حفظ‌ نظم‌ و ارتداع‌ ديگران‌ و صيانت‌ ازحقوق‌ اجتماع‌ اعدام‌ و به‌ نحو علني‌ در نقطه‌ مناسبي‌ از شهر نكا اجرامي شود...". 

متهم در٢٥مرداد ١٣٨٣ در خیابان سی متری در شهرستان نکا در ملاءعام به دار آویخته شد.


http://www.youtube.com/watch?v=5jqQVqsOw4U
http://www.youtube.com/watch?v=gTFRTAlavFQ
http://www.youtube.com/watch?v=UYMNiSnlz_w
http://www.youtube.com/watch?v=r0joZr2LlLo
http://www.youtube.com/watch?v=_PYJHUniri0
http://www.youtube.com/watch?v=6J2jqKlNNXo
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

اواسط خرداد ماه چه اتفاق مهمی رخ خواهد داد؟

بيچاره دکتر خزعلي هم، دو روز بعد از اينکه از گودزيلا صحبت کرده​بود و وقتي ديد گودزيلايي که از آن صحبت مي​کند، اينچنين دارد فضاي مجازي را مي​بلعد، نوشت: ما چقدر زود باور هـسـتـیـم! …
براي اولين بار است که سايت​هاي اصولگراي حامي آيت​الله خامنه​اي، هماهنگ با برخي از سايت​هاي سبز در يک اقدام مشترک، خبري را منتشر مي​کنند که منبعش نامشخص است. خبر اين است: یکی از سران «جریان انحرافی» اعلام کرده در چند ماه آینده اتفاقات مهمی به نفع این جریان رخ خواهد داد. تمام اعتبار خبر منتشر شده و تمام نقل قول​ها برمي​گردد به وبسايت "آينده" و خبري که گويا، "آينده" يک هفته قبل منتشر کرده​است. تاريخ انتشار خبر در سايت آينده، 24 ارديبهشت است. در ميان کامنت​هايي هم که در ذيل خبر آمده، نمي​شود کامنتي را پيدا کرد که تاريخ انتشارش قبل از 31 ارديبهشت باشد. ايضاً نقل قول​هاي ساير وبسايت​هاي اصول​گرا و سبز از خبر منتشر شده در "آينده" هم مربوط به 31 ارديبهشت است. يعني خبري به اين اهميت، يک هفته روي طاقچه "آينده" خاک مي​خورده و هيچ وبسايتي آن را پوشش نمي​دهد. تا اينکه 30 ارديبهشت، دکتر خزعلي در وبسايتش خبر از وقوع اتفاقاتي مهم مي​دهد در اواسط خرداد ماه.
بياييد فرض کنيم که خبر واقعي است و در اواسط خرداد، اتفاقات مهمي رخ مي​دهد. فکر مي​کنيد، انتشار اين خبر، در حاليکه تمام اعتبار پيش​گويي​اش را به تيم مشايي و احمدي​نژاد داده​اند، به سود حاميان خامنه​اي است؟ مسلماً خير! در صورتيکه اتفاقي مهم در اواسط خرداد بيافتد، کيست که نگويد، احمدي​نژاد و مشايي، قدرتي ماوراي بشر دارند و قادرند به پيشگويي! و مسلماً حاميان آيت الله خامنه​اي از اين موضوع خوشحال نخواهند بود.
بنابراين، درست​تر، آن است که فرض کنيم، هيچ اتفاقي (چه ظهور مخفيانه و چه مرگ يکي از سران نظام) در اواسط خرداد رخ نخواهد داد. فرض کنيم که خرداد مي​گذرد، بدون اينکه اتفاق مهمي​ بيافتد. در اين​صورت تيم مشايي، بيش از پيش بي​اعتبار مي​شوند. يک ماه تمام است که حاميان آيت​الله خامنه​اي تمام دستگاههاي تبليغاتي را به کار گرفته​اند. همه جا صحبت از ارتباط مشايي با جن​گيران مي​شود. انتشار چنين خبر غير واقعي​اي، به داستان قدرت ماورايي که مشايي و تيمش دارند، پايان مي​دهد.
اين خبر غير واقعي بود، اما ضمناً به نوعي هم​جهت با تحليل​ کارشناساني ساخته و پرداخته شده بود که مي​گويند تابستان امسال، آبستن تحولات مهمي​ است. انتشار اين خبر، مي​تواند واکنشي باشد به اينکه بسياري از کارشناسان صحبت از "تابستاني گرم" مي​کنند. خواستند بگويند، همانطور که ديديد، در اواسط خرداد اتفاقي نيافتاد! دل خوش مداريد که در اواخر تابستان نيز اتفاقي نمي​افتد. غافل از اينکه، تابستان امسال، شرايط بد اقتصادي و يارانه​هاي هدفمند، آنچنان مردم را مي​نوازد که هيچ هموطني در خانه نخواهد ماند.
اگر از من مي​پرسيد! مي​گويم تابستان، حوادث مهمي​ رخ مي​دهد، اما اواسط خرداد را فکر نمي​کنم! مگر اينکه خبر از توليد اولين بمب اتمي بدهند! 
بيچاره دکتر خزعلي هم، دو روز بعد از اينکه از گودزيلا صحبت کرده​بود و وقتي ديد گودزيلايي که از آن صحبت مي​کند، اينچنين دارد فضاي مجازي را مي​بلعد، نوشت: ما چقدر زود باور هـسـتـیـم! …
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۶, دوشنبه

آخرین پیام محمد و عبدالله فتحی به مادرشان


 برای ما عزاداری نكنید. به این جنایت در همه جا اعتراض كنید!

  محمد و عبدالله 27 و 28 ساله امروزسه شنبه 17 ماه مه در زندان اصفهان اعدام شدند. خانواده این دو جوان به مردم ایران و دنیا اعلام میكنند كه فرزندان آنها ٬ با شكنجه و تهدید به تجاوز ٬ مجبور به اقرار علیه خود شده و با پرونده سازی جنایتكاران اسلامی تا پای جوخه دار رفتند

سحرگاه خونین روز سه شنبه 17 ماه مه ٬ در زندان اصفهان جمهوری جنایت اسلامی دستش به خون دو جوان آلوده شد٬ كه هیچ جرمی نداشتند. این دو برادر محمد و عبدالله فتحی در آبادان بعد از روی كار آمدن  حكومت وحشت و ترور اسلامی  و در جریان جنگ ایران و عراق به دنیا آمدند. ترس و وحشت از بمبارانها و شرایط جنگی باعث شده بود كه هر دو مشكلات روحی داشتند. پدر و مادر زحمتكش  و فرهنگی آنها سه فرزند خود دو پسر و یك دختر را با زحمت و مرارت بزرگ كردند و امروز در زندان اصفهان با سنگدلی و شقاوت دو برادر و دو فرزند بیژن و مهوش فتحی را در حالیكه در مقابل در زندان تجمع اعتراضی برپا شده بود و در حالیكه مردم معترض با ماموران درگیر بودند٬ اعدام كردند

در ابتدا به مردم گفتند كه حكم اجرا نمیشود.مادر محمد و عبدالله صبح زود امكان پیدا میكند وارد زندان شده و دو فرزندش را ببیند. او میگوید همه ما را كه وارد زندان شدیم بازدید بدنی كردند و عبدالله و محمد را در حالیكه دستبند و پابند داشتند نزد ما آوردند. عبدالله از آنها میخواهد كه اجازه دهند٬ مادرش را بغل كند. مامورین حكومت جنایت ٬ مانع میشوند. رحیمی شكنجه گر آنها آنجا ایستاده بود و نگاه میكرد. مادرشان میگوید آخرین درخواست یك اعدامی را مراعات نمیكنید. جواب اینست كه از بالا دستور داده اند این اجازه را ندهیم. محمد و عبدالله به مادرشان میگویند به همه دنیا بگویید كه بی گناه هستیم و برای ما گریه نكنید به اعدام و به این بی حقوقی ها  اعتراض كنید

بعد از این ملاقات و دقایقی بعد٬ اعلام میكنند كه هر دو را اعدام كرده اند

اكنون در اصفهان و در منزل این دو جوان٬ صدای شیون و گریه مادر او و تعداد زیادی از مردم به گوش میرسد كه شب را بیدار مانده و علیه این جنایت وحشتناك٬ علیه این شرارت جانیان اسلامی حاكم بر ایران ٬ شعار داده و با پلاكاردهایی در دست خواهان نجات جان این دو جوان بودند

از دیروز كه خبر این اعدام به بیرون درز كرد٬ هزاران نفر از طریق اینترنت و فیس بوك و تویتر به این حكم اعتراض كرده و در تلویزیون كانال جدید تعداد زیادی از مردم ٬ با ابراز همدردی با خانواده این دو جوان و ابراز انزجار از خامنه ای و احمدی نژاد و سران جنایتكار اسلامی ٬ خواهان لغو حكم اعدام دو برادر شدند

جمهوری اسلامی ایران با این جنایت پرونده سیاه و قطور جنایاتش را قطورتر كرد و نفرت و انزجار عمیقی را در اذهان و قلبهای میلیونها نفر بر جا گذاشت. این حكومت باید فورا سرنگون شود . سران جنایتكار این دستگاه بیرحم و سنگدل اسلامی كه راحت ترین كارش٬ قتل عمد و جنایت علیه جوانان است٬ باید فورا دستگیر و محاكمه شوند

كمیته بین المللی علیه اعدام به خانواده محمد و عبدالله صمیمانه تسلیت میگوید و خود را در غم و اندوه آنها شریك میداند

كمیته بین المللی علیه اعدام
ـ17 ماه مه 2011
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

به مادرشان گفتند برو پزشکی قانونی جنازه شان را تحویل بگیر

با کمال تاسف به اطلاع میرسانم، محمد و عبدالله فتحی لحظاتی پیش اعدام شدند
مادرشان گفت: رحیمی شکنجه گر پسرانم آنجا ایستاده بود و لبخند میزد مادرشان گفت: به پسرانم گفتم سرتان را بالا بگیرید و آری! راست میگفت! ایندو سربلندند .... خشم ما دردی را دوا نمیکند دوستان/ مادام که گسسته ایم از رسالتِ ناگزیرمان/ میکشند از ما و ما نظاره گریم/ بگذار شعار ما فقط یکی باشد: ننگ بر جمهوری اسلامی... 
آخرين پيام اين دو برادر به مادرشان
هرانا؛ گفتگو با والدین دو برادر متهم به محاربه 
 
 
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

۱۳۹۰ اردیبهشت ۶, سه‌شنبه

آيا سفر به کردستان آخرين سفر استاني محمود احمدي​نژاد بود؟


در 13 ماه ژولی سال 1989 سه تن از رهبران حزب دموکرات کردستان ایران و از جمله عبدالرحمان قاسملو دبیر اول این حزب و 2 تن از اعضای رهبری آن در شهر وین پایتخت اتریش ترور شدند. آنها درحالی ترور شدند که سرگرم مذاکره با سه تن از فرستادگان سیاسی جمهوری اسلامی بودند. این مذاکره به پیشنهاد مقامات ارشد وقت جمهوری اسلامی و در ارتباط با خود مختاری کردستان انجام می شد. 
در ساعت 5 ر7 صدای تیر اندازی شنیده شد. پس از حضور ماموران پلیس هر سه کرد مذاکره کننده در اثر تیر اندازی  کشته شده بودند.

21 سال از این ترور می گذرد اما هنوز همه جزئیات آن مشخص نشده است. در گذشته یک ایرانی مدعی شده بود که او شاهد این ترور بوده است. همین فرد مدعی است که رئیس جمهور ایران محمود احمدی نژاد نیز به عنوان مراقب در این ترور دست داشته است. او گفته بود که یک گروه از ماموران جمهوری اسلامی در حال مذاکره با کردها بودند و گروه دوم که تعداد آن دو نفر بود به وارد  خانه محل مذاکره شده و کردهای مذاکره کننده را با گلوله کشتند. نفر سوم این گروه احمدی نژاد بود که در خارج از خانه مسئولیت مراقب از اطراف را برعهده داشت. سلاحی که ترور با آن انجام شد، سه روز بعد در حالی در یک سطل بزرگ زباله پیدا شد که هنوز چند فشنگ در آن بود و این فشنگ ها از همان نوع بودند که در ترور کردهای ایران از آن استفاده شده بود. آیا احمدی نژاد رئیس جمهور ایران یک تروریست است؟ این شاهد یک روزنامه نگار ایرانی است که مدتی با ارگان های اطلاعاتی جمهوری اسلامی همکاری می کرده، اما چند سال پیش این همکاری را قطع کرده و در فرانسه پناهنده شد. او از بیم جان خود در خانه اولین رئیس جمهور ایران "ابوالحس بنی صدر" پناه گرفت. او با نام "شاهد د" شهرت دارد.
 
امروز پس از 21 سال از اين ترور، 31 سال پس از کشتار شهروندان کرد در شهرهاي کردستان، آيا سفرهاي استاني  احمدي​نژاد با سفر به کردستان پايان گرفت؟
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

فتوشاپ هم ارور مي​دهد! کله احمدي​نژاد پوچ است!


به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه

سايت حامي دولت فيلتر شد.

سايت دولت يار، از حاميان محمود احمدي​نژاد که ديشب خبر جلسه احمدي​نژاد و خامنه​اي را منتشر کرد و مدعي شد در آن ديدار آيت​الله خامنه​اي با استعفاي مصلحي موافقت کرده است، براي کاربران داخل ايران فيلتر شد.

به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

۱۳۸۹ اسفند ۲۱, شنبه

رمز گشايي نامه منسوب به فرزندان رهنورد و موسوي، در ديدار با مادر و پدرشان

اصل نامه را حتماً خوانده​ايد و گمانم نيازي به تکرار نيست، اگر نخوانده​ايد از اينجا مي​توانيد بخوانيد.

ما هرگونه اطلاع و خبر جدید را همچون پدرمان از طریق سایت کلمه در زمان های مقتضی به اطلاع ملت شریفمان خواهیم رساند

تاکيدي با اين شدت بر اينکه همچون پدرمان از طریق سایت کلمه اطلاع​رساني مي​کنيم، هدف اصلي نگارش اين نامه را مي​رساند... 

توجه شما را به چند جمله از نامه جلب مي​کنم:

1. بعد از گرفتن قول و قرار و تاکید بر مطرح نکردن مباحث سیاسی وارد خانه ای که در پاستور بود شديم.
2. فرد امنیتی بود که حق به جانب و گویی که جزوی از اعضای خانواده است میان ما نشسته بود و با اظهار نظرها ادامه حرفها را به دلخواه خود خاتمه می داد.
3. ضیافت شاهانه ای بود که با میزی پر از میوه وچای و نوشیدنیهای متنوع صورت گرفته بود.
4. پدر با حساسیت ویژه ای تاکید کرد که روز بیست و پنجم بهمن، یعنی آغاز بی خبری ما از آنها در یورش ماموران امنیتی به خانه بسیاری از اسناد و مدارک دوران نخست وزیری که نمی بایست جز دست ایشان باشد ضبط گردیده است.
5. فشار نیروهای امنیتی برای مسکوت نگه داشتن این موضوع برای ما ابهام برانگیز است.
6. ما هرگونه اطلاع و خبر جدید را همچون پدرمان از طریق سایت کلمه در زمان های مقتضی به اطلاع ملت شریفمان خواهیم رساند

 دوستان، موسوي و کروبي را به بند کشيده​اند، بازي امنيتي رژيم پايان ندارد. اين نامه منسوب به فرزندان موسوي و رهنورد را فرد ديگري نوشته است. حرف​هاي ديشب نوري​زاده در تفسير خبر، پاسخي است براي آنان که مي​پرسند اين نامه چرا امروز منتشر مي​شود.

جمله شماره 1 و 2 را دوباره بخوانيد، شرط ديدار اين بوده که سخني از سياست به ميان نيايد اما فردي ادامه حرفها را به دلخواه خود تغيير داده است! کدام حرفها؟! در يک ديدار خانوادگي، که حرفي هم از سياست به ميان نمي​آيد کدام حرفها به دلخواه فرد امنيتي تغيير مي​کند؟ در پايان مطلب منظور نگارنده نامه از "فردي امنيتي که با اظهار نظرها ادامه حرفها را به دلخواه خود خاتمه می داد" را آورده​ام.

جمله شماره 4، با وجود اينکه قرار بر عدم طرح مسائل سياسي در ديدار بوده است، اما گويا پدر مي​گويد اسنادي داشته است که نبايد دست کس ديگري جز ايشان باشد. اسنادي که در يورش نيروهاي امنيتي ربوده شده است! جالب اينکه پدر اين سخنان را در مقابل 10 جفت چشم امنيتي مي​گويد و جالبتر پيامي است که نگارنده نامه منتقل مي​کند: پدر نمي​تواند بر سر افشا يا عدم افشاي اسناد اول انقلاب معامله​اي کند.

جمله شماره 5، مي​گويد اگر تا امروز از اين ديدار چيزي گفته نشده به خاطر فشار نيروهاي امنيتي بوده. آيا در قاموس جمهوري اسلامي​ مي​گنجد که جامعه​اي ملتهب از دستگيري رهبرانش را با انتشار خبر ديدار با خانواده از التهاب در نياورد؟ امروز در آستانه چهارشنبه سوري، اين نامه منتشر مي​شود تا فشار نيرو​هاي امنيتي کاهش يابد! همان نيروهاي امنيتي که در جهت عدم انتشار خبر فشار مي​آوردند!

جمله شماره 6، تاکيدي با اين شدت بر اينکه همچون پدرمان از طریق سایت کلمه اطلاع​رساني مي​کنيم، هدف اصلي نگارش اين نامه را مي​رساند. و آن تلاش براي اعتبار بخشيدن مجدد به وبسايت کلمه است، کلمه​اي که دست مهاجراني و گنجي افتاده است.

اين نامه واکنشي بود به حرفهاي ديشب نوري​زاده، مبني بر اينکه وزارت اطلاعات به سايت کلمه تفوذ کرده. دوستان، خوشحال مي​شويد يا ناراحت، نمي​دانم اما اين نامه بوي "گنجي" مي​دهد. مخصوصاً با ادبيات امنيتي کودکانه​اش.
آن فرد امنيتي که با اظهار نظرها ادامه حرفها را به دلخواه خود خاتمه می داد نوري​زاده است. نگارنده نامه مي​خواهد بگويد جنبش سبز را ايشان شروع کرده و نمي​خواهد خاتمه​اش دست ضد انقلاب بيافتد. گویی که جزوی از اعضای خانواده است. يعني امثال نوري​زاده را راهي به سوي خانواده اصلاح​طلبان نيست. بايد به نگارندگان اين نامه گفت که جوانان سبز را دست کم نگيريد که سره را از ناسره خوب مي​شناسند.

_____________________________________
پي​نوشت: اگر از انصاف دور نشويم بايد اين احتمال را هم داد که شايد عمدي در کار بوده​باشد! يعني شايد از طرف بيت اصراري شده براي درج نامه​اي از زبان فرزندان موسوي در ديدار با پدر و مادرشان. اين احتمال هست که گردانندگان "کلمه" به عمد اينچنين متناقض نوشته​اند تا پيامي ضمني فرستاده​باشند که اي مردم، نامه​اي که مي​خوانيد جعلي است. روزي حجاريان هم آمد در سيماي ضرغامي هرچه توانست در مذمت علوم انساني گفت. آنقدر پيش رفت تا به ادبيات رسيد. بنده خدا مجبور بود آن حرف​ها را بزند اما آن زياده​روي ها را کرد تا به مخاطبان بفهماند که اين حرف​ها حرف او نيست و مجبور است به گفتنشان.
داستان اين نامه و تناقضاتش بي شباهت به آن ماجرا هم نيست.
به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To:

ارائه راهکار جهت بهبود وضعيت بالاترين / تأسيس سنديکاي کاربران بالاترين (س.ک.ب)



متأسفانه در چنين شرايط حساس و سرنوشت​سازي که ملت ايران به​دنبال وقايع اخير مصر و تونس، به خيابان​ها آمده​اند و تلاشهايشان حکايت از عزمي راسخ، براي به زير کشيدن بنيان ديکتاتوري در ايران دارد، از "بالاترين" به عنوان يکي از پربيننده​ترين وبسايت​هاي ايراني، استفاده​اي در حد توان و شأنش نمي​شود.
به ياد آوريم که جوانان مصري، "بالاترين" نداشتند و فيس​بوک و تويتر از جمله تنها ابزارهاي اطلاع​رساني​شان بود. فراموش نکنيم که "بالاترين" بطور ميانگين در هر لحظه 3 تا 6 هزار بازديدکننده دارد و در صورتيکه از اين "سرمايه"​ بطور صحيح استفاده شود، مي​تواند در جهت اطلاع​رساني و هماهنگي ما ايرانيان بسيار موثر واقع گردد. به گواهي بسياري از اعضاي "بالاترين"، پاره​اي مشکلات سر راه استفاده بهينه از اين وبسايت، به عنوان يک ابزار توانمند اطلاع​رساني، قرار دارد:

ارسال لينک​هاي سرگرمي براي راه يافتنِ لينک به صفحه اول، شايد انتخاب هوشمندانه​اي باشد. اما اين روزها، مسائلي مهمتر از سرگرمي وجود دارند که متاسفانه عمداً يا سهواً تحت تأثير سرگرمي بعضي دوستان، کمرنگ و کمرنگ​تر جلوه داده​ مي​شوند. مباحث علمي و تکنولوژيکي همواره مورد توجه ما ايراني​ها بوده​است. اما وضعيت ما در بخش​هاي سياست و جامعه، بحراني​تر از علم و تکنولوژي بوده و نيازمند توجهي به مراتب بيشتر. پيشنهاد مي​کنم که خود ما اعضاي بالاترين، لينک​هايي که با شرايط امروز ايران همخواني چنداني ندارند را به نوعي تحريم کنيم، تا اين لينک​ها، اطلاع​رساني در زمينه اوضاع سياسي، اجتماعي و حقوق بشر در ايران را تحت تاثير قرار ندهند.

تنها راه برون​رفت از اين وضعيت، هماهمنگي اعضاي دلسوز بالاترين و همسويي آنها در جهت بالابردن وزن لينکهاي پرمحتوا است.

سنديکاي کاربران بالاترين (س.ک.ب)، مي​تواند به مثابه يک نهاد مدني در جامعه، از هرز رفتن نيروي تک تک اعضاي جامعه مجازي بالاترين جلوگيري و در جهت هم​افزايي نيروها عمل نمايد. تمامي اعضاي بالاترين که در جهت برقراري دموکراسي در ايران تلاش مي​کنند، مي​توانند عضو سنديکاي کاربران بالاترين (س.ک.ب) باشند. اساساً سيستم عضوگيري خاصي مدنظر نيست و کاربران بالاترين تنها با حمايت از لينک​هاي سياسي و اجتماعي​اي که در جهت اطلاع​رساني از اوضاع ايران هستند، عضو سنديکا به شمار خواهند آمد.

اعضاي "س.ک.ب"، تنها لينک​هايي با موضوعيت سياست، جامعه و اقتصاد را ارسال خواهند نمود. لينک​هاي سرگرمي، علم و تکنولوژي و... تنها در صورتي مورد حمايت واقع خواهند شد که براي نمونه به معرفي تکنولوژي​هاي جديد براي عبور از فيلترينگ بپردازند. اعضاي "س.ک.ب" لينک​هاي خود را نه با هدف کسب رأي بلکه صرفاً به منظور اطلاع​رساني ارسال خواهند نمود. در عنوان و متن اين لينکها بايد از بکار بردن عباراتي که هدف​شان تحريک به منظور کسب رأي است خودداري ​شود.

پاره​اي مشکلات ديگر نيز وجود دارد، از جمله تحت تأثير قرار گرفتن اخبار ايران به​واسطه وقوع اتفاقاتي در ديگر کشورها، که لزوماً مرتبط با اوضاع امروز ايران نيستند. نمونه اخير، زلزله ژاپن بود که از 6 لينک داغ، 3 لينک را به خود اختصاص داد. در صورتيکه همزمان خبر صدور حکم اعدام براي 13 نفر در کرمانشاه و 3 تن در مشهد، در خبرگزاري​هاي حقوق بشر در صدر اخبار قرار گرفت. شکي نيست که خبر زلزله در ژاپن براي هر ايراني تلخ و ناخوشايند است، اما نبايد اخبار ناگواري که از درون زندانهاي جمهوري​اسلامي به گوش مي​رسد را تحت تأثير قرار دهد. مطمئناً با همکاري همه دوستان بالاترين، قادر به حل بسياري مشکلات خواهيم بود. اميدوارم بتوانيم يک جامعه مجازي با ويژگي​هاي جوامع حقيقي ايجاد کنيم، در فضاي مجازي به تمرين دمکراسي بپردازيم، انتخابات برگزار کنيم و از ميان کاربران قديمي و خوشنام بالاترين، نماينده​اي برگزينيم؛ نيز بسياري فعاليت​هاي ديگر که با همکاري شما دوستان، امکان طرح و اجرايشان فراهم خواهد شد. فراموش نکنيم که براي پيروزي شر، کافيست نيکان هيچ نکنند!

مطمئناً اجراي اين طرح نيازمند موافقت شما دوستان خواهد بود.


به اشتراک بگذارید:
Balatarin:: :: Donbaleh:: :: Facebook:: :: Twitter:: :: Cloob:: :: Digg:: :: Delicious:: :: Friendfeed:: :: Greader:: :: Email To: