اصل نامه را حتماً خواندهايد و گمانم نيازي به تکرار نيست، اگر نخواندهايد از اينجا ميتوانيد بخوانيد.
ما هرگونه اطلاع و خبر جدید را همچون پدرمان از طریق سایت کلمه در زمان های مقتضی به اطلاع ملت شریفمان خواهیم رساند
تاکيدي با اين شدت بر اينکه همچون پدرمان از طریق سایت کلمه اطلاعرساني ميکنيم، هدف اصلي نگارش اين نامه را ميرساند...
توجه شما را به چند جمله از نامه جلب ميکنم:
1. بعد از گرفتن قول و قرار و تاکید بر مطرح نکردن مباحث سیاسی وارد خانه ای که در پاستور بود شديم.
2. فرد امنیتی بود که حق به جانب و گویی که جزوی از اعضای خانواده است میان ما نشسته بود و با اظهار نظرها ادامه حرفها را به دلخواه خود خاتمه می داد.
3. ضیافت شاهانه ای بود که با میزی پر از میوه وچای و نوشیدنیهای متنوع صورت گرفته بود.
4. پدر با حساسیت ویژه ای تاکید کرد که روز بیست و پنجم بهمن، یعنی آغاز بی خبری ما از آنها در یورش ماموران امنیتی به خانه بسیاری از اسناد و مدارک دوران نخست وزیری که نمی بایست جز دست ایشان باشد ضبط گردیده است.
5. فشار نیروهای امنیتی برای مسکوت نگه داشتن این موضوع برای ما ابهام برانگیز است.
6. ما هرگونه اطلاع و خبر جدید را همچون پدرمان از طریق سایت کلمه در زمان های مقتضی به اطلاع ملت شریفمان خواهیم رساند
دوستان، موسوي و کروبي را به بند کشيدهاند، بازي امنيتي رژيم پايان ندارد. اين نامه منسوب به فرزندان موسوي و رهنورد را فرد ديگري نوشته است. حرفهاي ديشب نوريزاده در تفسير خبر، پاسخي است براي آنان که ميپرسند اين نامه چرا امروز منتشر ميشود.
جمله شماره 1 و 2 را دوباره بخوانيد، شرط ديدار اين بوده که سخني از سياست به ميان نيايد اما فردي ادامه حرفها را به دلخواه خود تغيير داده است! کدام حرفها؟! در يک ديدار خانوادگي، که حرفي هم از سياست به ميان نميآيد کدام حرفها به دلخواه فرد امنيتي تغيير ميکند؟ در پايان مطلب منظور نگارنده نامه از "فردي امنيتي که با اظهار نظرها ادامه حرفها را به دلخواه خود خاتمه می داد" را آوردهام.
جمله شماره 4، با وجود اينکه قرار بر عدم طرح مسائل سياسي در ديدار بوده است، اما گويا پدر ميگويد اسنادي داشته است که نبايد دست کس ديگري جز ايشان باشد. اسنادي که در يورش نيروهاي امنيتي ربوده شده است! جالب اينکه پدر اين سخنان را در مقابل 10 جفت چشم امنيتي ميگويد و جالبتر پيامي است که نگارنده نامه منتقل ميکند: پدر نميتواند بر سر افشا يا عدم افشاي اسناد اول انقلاب معاملهاي کند.
جمله شماره 5، ميگويد اگر تا امروز از اين ديدار چيزي گفته نشده به خاطر فشار نيروهاي امنيتي بوده. آيا در قاموس جمهوري اسلامي ميگنجد که جامعهاي ملتهب از دستگيري رهبرانش را با انتشار خبر ديدار با خانواده از التهاب در نياورد؟ امروز در آستانه چهارشنبه سوري، اين نامه منتشر ميشود تا فشار نيروهاي امنيتي کاهش يابد! همان نيروهاي امنيتي که در جهت عدم انتشار خبر فشار ميآوردند!
جمله شماره 6، تاکيدي با اين شدت بر اينکه همچون پدرمان از طریق سایت کلمه اطلاعرساني ميکنيم، هدف اصلي نگارش اين نامه را ميرساند. و آن تلاش براي اعتبار بخشيدن مجدد به وبسايت کلمه است، کلمهاي که دست مهاجراني و گنجي افتاده است.
اين نامه واکنشي بود به حرفهاي ديشب نوريزاده، مبني بر اينکه وزارت اطلاعات به سايت کلمه تفوذ کرده. دوستان، خوشحال ميشويد يا ناراحت، نميدانم اما اين نامه بوي "گنجي" ميدهد. مخصوصاً با ادبيات امنيتي کودکانهاش.
آن فرد امنيتي که با اظهار نظرها ادامه حرفها را به دلخواه خود خاتمه می داد نوريزاده است. نگارنده نامه ميخواهد بگويد جنبش سبز را ايشان شروع کرده و نميخواهد خاتمهاش دست ضد انقلاب بيافتد. گویی که جزوی از اعضای خانواده است. يعني امثال نوريزاده را راهي به سوي خانواده اصلاحطلبان نيست. بايد به نگارندگان اين نامه گفت که جوانان سبز را دست کم نگيريد که سره را از ناسره خوب ميشناسند.
_____________________________________
پينوشت: اگر از انصاف دور نشويم بايد اين احتمال را هم داد که شايد عمدي در کار بودهباشد! يعني شايد از طرف بيت اصراري شده براي درج نامهاي از زبان فرزندان موسوي در ديدار با پدر و مادرشان. اين احتمال هست که گردانندگان "کلمه" به عمد اينچنين متناقض نوشتهاند تا پيامي ضمني فرستادهباشند که اي مردم، نامهاي که ميخوانيد جعلي است. روزي حجاريان هم آمد در سيماي ضرغامي هرچه توانست در مذمت علوم انساني گفت. آنقدر پيش رفت تا به ادبيات رسيد. بنده خدا مجبور بود آن حرفها را بزند اما آن زيادهروي ها را کرد تا به مخاطبان بفهماند که اين حرفها حرف او نيست و مجبور است به گفتنشان.
داستان اين نامه و تناقضاتش بي شباهت به آن ماجرا هم نيست.
_____________________________________
پينوشت: اگر از انصاف دور نشويم بايد اين احتمال را هم داد که شايد عمدي در کار بودهباشد! يعني شايد از طرف بيت اصراري شده براي درج نامهاي از زبان فرزندان موسوي در ديدار با پدر و مادرشان. اين احتمال هست که گردانندگان "کلمه" به عمد اينچنين متناقض نوشتهاند تا پيامي ضمني فرستادهباشند که اي مردم، نامهاي که ميخوانيد جعلي است. روزي حجاريان هم آمد در سيماي ضرغامي هرچه توانست در مذمت علوم انساني گفت. آنقدر پيش رفت تا به ادبيات رسيد. بنده خدا مجبور بود آن حرفها را بزند اما آن زيادهروي ها را کرد تا به مخاطبان بفهماند که اين حرفها حرف او نيست و مجبور است به گفتنشان.
داستان اين نامه و تناقضاتش بي شباهت به آن ماجرا هم نيست.
به اشتراک بگذارید: |